پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : ونوس و پارادایس
اشک,گریه,زاری,آه,قلب,سنگ,شکسته,نابود,بی کران,رحمت,باران,گریه گریه گریه... خدایا دستم به هیچ جا وهیچ کس نمیرسد!هیچ آشناوغریبی نمیتواند گره ی این دلم را باز کند؛تنها تو میتوانی وتنها من نمی توانم! جزآه وناله ام هیچ ندارم که به پیشگاهت بیاورم! جزپشیمانی وشرم هدیه ای برایت نیاورده ام!بپذیر خدای خوبم... بپذیر حرف هایی که از دل برخاسته اند.بپذیر گرچه ناهماهنگند؛گرچه هم سو ویک صدا نیستند! بپذیر گرچه ازسوی پست ترین بنده هایت روانه شده است! بپذیر چون من جزتو خدایی ندارم! حتی درحال گناه هم تنها تو خدایم بودی که پشیمانم,وحال که درمانده ام بازهم خدایم تو هستی... پس مرا ازدرماندگی به سرفرازی وسرزندگی برسان خدای سرفراز من! تو خدایی هستی که هربنده ای آرزوی آن را دارد,ونمیداند که تورا دارد! مرا دریاب وبازهم در آغوش گرم خودت بنشان... مرا دریاب واشک هایم را با سر انگشتان مهرت پاک کن... مرا دریاب وقلبم را با حرف هایت آرام کن... مرا دریاب ورخصت دریافتنت را به من بده! نویسنده:ونوس ![]()
![]() |